در واقع فیلم پیشین این كارگردان - سیزده 59 - تلاش برای پیدا كردن گیشه و راه یافتن به بدنه سینمای ایران بود كه از این لحاظ نیز ناموفق بوده است زیرا كه در اساس جنس سینمای مورد علاقه فیلمساز این نبوده و نیست.
عدم بهره گیری از ستاره برای ایفای نقش های اصلی، یكی از مولفه های فیلمسازی سالور است كه استثنائا در آن - سیزده 59 - از بازیگرانی همچون پرویز پرستویی و فرهاد اصلانی بهره گرفته شده است.
اما وی در 'آمین خواهیم گفت' دوباره به سینمای محبوب خود بازگشته و برای روایت داستان اثر فضایی ناكجاآبادی را خلق كرده و در این راه بسیار به فیلم های فیلمساز بوسنیایی(امیر كاستاریتسا) نظر داشته است.
اما مشكل فیلم درست از جایی شروع می شود كه مسافران اندك قطار همراه با مرده شان وارد روستا شده و لهجه و لباس همراهان آنها، كار را خراب می كند.
در واقع جهان ناكجاآبادی اولیه با آن تاكیدهای درخشان روی یخ های كنار مرد مرده و دست های كودكان برای گرفتن قالب های خرد شده یخ به یكباره فرو ریخته و كدهایی به مخاطب در رابطه با جغرافیای خود می دهد، از پوشش مردها گرفته تا اشاره به سنت های محلی و ... .
در فیلم های فیلمساز بوسنیایی مورد اشاره، شخصیت پردازی ركن اصلی فیلم است و در كل فیلمنامه ها شكل شخصیت محوری دارند كه 'عصر كولی ها'ی این كارگردان نمونه شاخص فیلم های اینچنینی است.
سالور نیز در فیلم خود سعی بسیار در این زمینه داشته و تا حدود زیادی نیز موفق بوده است.
شخصیت 'حسن گرگر' با آن شكل معرفی در اول فیلم(پوشیدن كفش های قرمز زنانه و چسباندن ناخن های لاك زده روی ناخن هایش) به مخاطب می فهماند كه با شخصیت عجیبی طرف است كه میل بسیاری به مظاهر مدرنیته از قبیل ماهواره و تلفن همراه دارد و شغلش(راندن گرگر) نیز در همین راستا قرار دارد.
سالور در خلق این شخصیت سنگ تمام گذاشته و بخش عمده ای از جذابیت های فیلم خود را از آن اخذ كرده است.
اما همه این جذابیت ها تا نیمه های فیلم ته كشیده و پس از آن فقط شاهد تكرار رفتارهای پیشین با كمترین ظرافت ممكن هستیم.
در طرف دیگر 'اصغر فرشته' قرار دارد كه غافلگیری نهایی فیلم را شكل داده است. نوجوان لمپنی كه در قطار دستفروشی می كند و با 'حسن گرگر' دوستی صمیمانه ای دارد.
یك تیپ كاملا كلیشه ای كه در تضاد با فضای اگزوتیك(غریب) فیلم قرار دارد و جز در صحنه پایانی فیلم كه پرده از راز خود برمی دارد، تاثیر خاصی بر فیلم نمی گذارد.
ضلع سوم این مثلث 'قادر قمی' كارگر میانسال راه آهن است كه سكوتش بسیار به كار فیلم آمده و به فشرده ترین شكل ممكن درباره خود به مخاطبان اطلاعات می دهد.
برای مثال به سكانس فوق العاده قلیان كشیدن منحصر به فرد وی در حالیكه به عكس كهنه از یك زن می نگرد، توجه كنید.
مرگ قادر نیز پایانی مناسب را برای فیلم تدارك دیده و بسیاری از ضعف های آن را پوشانده است.
سالور در خلق دیگر شخصیت ها همچون دایی الكلی زن جوان شوهر مرده و بازرس راه آهن كه در انتخاب نامش(نادر نیرومند) تضادی تكراری با فیزیكش به چشم می خورد، یكسره از كلیشه ها پیروی كرده است، بی آنكه آن را با فضای خاص داستان هماهنگ كند.
دایی الكلی كه می توان وی را نمادی از بی خیالی و بی اعتنایی به دنیا به حساب آورد، یك تیپ بطور كامل آشنا برای تماشاگر ایرانیست كه ریشه در فیلمفارسی های گذشته دارد.
به همین خاطر نیز در بافت اثر جا نیفتاده و گل درشت جلوه می كند.
سالور می توانست با گرفتن مولفه های بومی از فیلم و بردن اثر به یك ناكجا آباد واقعی، تاثیر فیلم خود را دوچندان كرده و به سینمای مورد علاقه اش نزدیك تر شود.
اما این اتفاق به یك علت بزرگ رخ نداده و آن چیزی جز ترس از دست دادن گیشه نیست!
در واقع كارگردان میان دو دنیای فیلمسازی سرگردان شده كه این امر تاثیرگذاری و كوبندگی كارش را كمتر كرده است.
حضور شخصیت هایی مثل 'اصغر فرشته' با آن شكل و شمایل و دایی الكلی نیز در همین راستاست كه یكدستی كار را برهم زده است.
نكته دیگر اینكه سالور مفاهیم فلسفی مورد نظرش در رابطه با مرگ را در زمان كوتاه فیلمش ریخته كه نتیجه ای جز آشفتگی در مضمون به همراه نداشته است.
این اتفاق در رابطه با بازیگران نیز رخ داده و سالور با انتخاب 'فرزاد حسنی' كه اتفاقا زحمت زیادی هم برای نقش خود كشیده به كلیت كار لطمه زده است.
وی با ارائه یك بازی تیپیك، معتاد به الكلی را خلق كرده كه هیچ نكته متمایزكننده ای از نمونه های مشابه اش ندارد.
البته گریم ضعیف فیلم نیز مزید بر علت شده و بازی نه چندان خوب وی را تكمیل كرده است.
اما نمی توان از بازی های فوق العاده 'علیرضا مهران' و 'محمود نظرعلیان' در 'آمین خواهیم گفت' به سادگی گذشت كه بخش مهمی از نقاط قوت فیلم را شامل می شوند.
فراهنگ ** 9173 ** 1071